میزانسن
میزانسن یا mise en scène یک اصطلاح فرانسوی است که ریشه در تئاتر فرانسه داشت و بعد ها وارد سینما شد.
با وجود اینکه تعریف دقیقی از مفهوم میزانسن ارائه نمیشود، این مفهوم را به شیوهی زیر میتوان شرح داد:
میزانسن به معنای چیدن صحنه یا همان صحنهآرایی است. منظور از چیدن صحنه، مشخص کردن عناصر زیر توسط کارگردان یا باقی اعضای تیم است:
نورپردازی
لباس
آرایش و گریم بازیگران و رفتار و حرکت آنها
ترکیب تصویری درون هرنما
رابطه میان اشیاء و آدمها در هرنما
رابطه نور و تاریکی
رنگ صحنه
موقعیت دوربین و زاویه دید آن و نیز حرکتها در هرنما
بوردول و تامسن در کتاب "تاریخ سینما" میگویند:در زبان فرانسه میزانسن یعنی به صحنهآوردن یک کنش، و اولین بار به کارگردانی نمایشنامه اطلاق شد. نظریهپردازان سینما که این اصطلاح را به کارگردانی فیلم تعمیم دادهاند آن را برای تاکید بر کنترل کارگردان بر آنچه در قاب فیلم دیده میشود به کار میبرند.»
اهمیت میزانسن در سینما و تئاتر
از بین همه تکنیکهای سینمایی موجود، میزانسن تکنیکی است که مخاطب بیشترین ارتباط با آن را برقرار میکند. بعد از دیدن یک فیلم ممکن است قطعها یا حرکات دوربین و … را به خاطر نیاوریم ولی مطمئنا عناصر میزانسن را به یاد خواهیم داشت. برای مثال نمیتوان لباسها را در فیلم بربادرفته (1939- Gone With The Wind) یا نورپردازی غمناک و سرد فیلم همشهری کین را نمیتوان فراموش کرد. خلاصه آنکه خاطرههای ماندگار سینمایی اغلب مربوط به حالت خاص میزانسن در آن فیلم است.
نکته بسیار مهم در میزانسن آن است که، کارگردان میتواند با میزانسن هر فضایی را که میخواهد ترسیم کند. مثلا میتواند عناصر صحنه را به گونهای بچیند که انگار همه چیز واقعی است و هر چیز همانطوری است که در دنیای واقعی وجود دارد و یا اصطلاحا رئالیستیاست.خلاصه آنکه اغلب خاطرههای ماندگار از فیلمها در سینما، مربوط به عناصر میزانسن هستند. اما در عین حال این تکنیک نیروی آن را دارد که از مفاهیم عادی واقعیت فراتر رود. میتوان با یک میزانسن حساب شده یک فضای کاملا انتزاعی ساخت در حالی که هیچ نمود عینی در جهان واقع نداشته باشد، اما چنان تاثیرگذار باشد که تماشاگر باور کند چنین فضایی میتواند وجود داشته باشد اگر حتی شده در خیال یا کابوس.
میتوان گفت میزانسن ردپای اندیشهی ذهنی کارگردان بر اثر است که به محسوس دیده نمیشود ولی توسط تمام احساسات ما لمس میشود.